۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

ایرانی جو زده از قدیم تا فیس بوک

پیشینه « جوزدگی ایرانی » هر چه که باشد، قطعاً پیدایش فیس‌بوک و رواج آن در میان ایرانیان، نقطه عطفی در تاریخ آن است، هر کس که فقط یک بار گذرش به این شبکه مجازی افتاده باشد، در درستی این گزاره لحظه‌ای تردید نمی‌کند که رفتارهای ایرانی‌ها در فیس‌بوک به شکل دراماتیکی متاثر از « جو » است؛ چه آن که تنها اگر ایرانی باشید می‌توانید یک روز از خواب برخیزید و در کمال تعجب ببینید بسیاری از دوستانتان عکس‌های پروفایل خود را به تصویر گوسفند تغییر داده‌اند و این همه برای اعتراض به کشتار حیوانات در عید قربان انجام شده است. نه اشتباه نکنید! اینکه همین اعتراض‌ کنندگان همیشه، گوشت قرمز می‌خورند و همین عید قربان را در زندگی واقعی خود، به نزدیکانشان تبریک می‌گویند، به شما و هیچ کس دیگر ربطی ندارد، اینگونه چون‌ و چرا تراشی‌های منطقی و جستجوی روابط علی- معلولی در گفتمان جوزدگی هیچ جایگاهی ندارد.

واکنش‌های فیس‌بوکی ایرانیان به واقعه درگذشت بنیانگذار شرکت کامپیوتری اپل نیز، نمونه‌ تمام‌ عیار دیگری از جوزدگی مجازی ایرانی بود. در آن روزها نقل قولی به مطایبه، دهان به دهان می‌گشت که « طرف فرق آیفون در خانه‌اش را با Iphone نمی‌داند اما عکس پروفایل خود را به عکس استیو جابز تغییر داده است »، این شوخی به اعتبار شوخی بودنش، رگه‌هایی از اغراق هم با خود داشت اما کیست که نداند، اندوه مجازی ایرانی‌ها برای مرگ استیو جابز، تنها در گفتمان جوزدگی ایرانی بود که می‌توانست قابل تعریف و تفسیر باشد.

نمونه‌های جوزدگی مجازی ایرانی‌ها، به دو موردی که ذکرش رفت محدود نمی‌شود. برشمردن تک تک مصادیق این مسئله در رفتار فیس‌بوکی ایرانیان، به مثنوی هفتادمنی ختم می‌شود که نه گفتنش در توان نگارنده هست و نه شنیدنش در حوصله مخاطب. مرگ فلان نویسنده، توهین فلان خواننده، پوشش فلان بازیگر، رای دادن فلان سیاست‌مدار، خاطره گویی از فلان رخداد سیاسی وغیره، همه و همه مصادیق همین فرایند رفتاری آزاردهنده هستند.
حدیث جوزدگی ایرانی در عرصه مجازی و خصوصاً فیس‌بوک بسی بغرنج‌ تر از عرصه واقعیت است و این شاید در مسئولیت‌گریزی ذاتی که وب برای اهالی هزاره سوم به ارمغان آورده،‌ ریشه داشته باشد.

از مصادیق که بگذریم، در این خصوص نکاتی وجود دارد که شایسته تامل و تدقیق است؛ جوزدگی-چه از نوع مجازی و چه از نوع واقعی‌اش- هر چه که باشد با توسعه‌یافتگی فرهنگی و اجتماعی نسبت عکس دارد. شاید یک مقایسه سرانگشتی با کشورهای دیگر، قضاوت در این باره را آسان‌تر ‌کند. کافی است رفتار فیس‌بوکی ایرانیان در دو واقعه مرگ استیو جابز و ازدواج مارک زاکربرگ -صاحب فیس‌بوک - را بررسی کنیم و آن را با رفتار آمریکائی‌ها که در واقع هموطنان دو فرد ذکر شده هستند، مقایسه کنیم. در خصوص مورد اول نه آمریکائی‌ها که بعید است حتی خود خانواده جابز هم به اندازه ایرانیان حاضر در فیس‌بوک، برای جابز شیون و زاری کرده باشند. در خصوص مورد دوم هم که در میان تبریک‌ها و شادمانی‌های دیگران، کمپین سنجش اندازه دماغ همسر زاکربرگ و اعلام انزجار از زشتی نامبرده در فیس‌بوک ایرانی شکل گرفت و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

ظریفی از استادش نقل می‌کرد که « حماقت وقتی جمعی شود، ناپدید می‌شود.» در پارادایم جوزدگی ایرانی اما، گاهی نه تنها وجه حماقت‌بار برخی کنش‌ها نادیده انگاشته می‌شود، که در کمال ناباوری آن کار واجد ارزش‌ تلقی می‌شود، به طوری که شخصِ "به‌ جَو نپیوسته " چنان مغبون و مطرود می‌شود که انگار از مهم‌ترین قافله روشنفکری عالم جا مانده است!

در این فضا منطق به شکل بی‌رحمانه‌ای مورد تعرض قرار می‌گیرد و قضاوت‌ها به شدت کاریکاتوری و مضحک می‌شود. بیش از آنکه ماهیت و معنای ذاتی کنش‌ها مهم باشد،‌ وجه نمایشی آنها اهمیت می‌یابد و بدین ترتیب دیوار واقع‌ گرایی روز به‌ روز کوتاه و کوتاه‌ تر می‌شود.

کمرنگ شدن حس مسئولیت‌پذیری یا به تعبیر بهتر تقویت روحیه مسئولیت‌گریزی از دیگر پیامدهای محتوم جوزدگی است. این پدیده، فضایی را فراهم می‌کند که در آن  هر کسی با انتساب عواقب کار خود به دیگران،‌ از پذیرفتن مسئولیت می‌گریزد و این در دراز مدت مناسبات انسانی جامعه را غیرمسئولانه می‌کند. فراتر از این مسئله، امواج هیجانی، همیشه موج‌سواران خاص خود را هم تربیت می‌کند، در جامعه‌ای این چنین مستعد برای جوزدگی، خیلی‌ها –از رسانه‌داران و سیاسیون گرفته تا کارتل‌های بزرگ اقتصادی - برای استفاده از این پتانسیل اغوا می‌شوند. اینگونه است که در بزنگاه‌های مهم، افکار عمومی به ساده‌ترین شکل ممکن منحرف می‌شود و در این میان بیش از کسی که آدرس غلط می‌دهد، جامعه‌ای که مقصد دریافت آدرس غلط است اهمیت دارد. آسیب‌های ناشی از جوزدگی را می‌توان بیش از این نیز به شمارش و بررسی نشست اما چه چیزی مهم‌تر از این که جوزدگی دقیقاً در تقابل با مفهوم « گفت‌ وگو » قرار می‌گیرد و چه چیز غم‌انگیزتر از این که در جامعه‌ای اینچنین امکان گفت‌ وگو سلب و عرصه بر گفت‌ وگو گران تنگ شود. فضای هیجانی از آنجا كه ضداستدلال است، با گفت‌وگو نسبتی نمی‌تواند داشته باشد و این نکته‌ای است برای اهل نظر؛ خصوصاً آن دسته كه می‌خواهند بفهمند چرا این روزها جامعه ایرانی بیش از همیشه از گفت‌وگو رویگردان است.

۲ نظر:

  1. شکی نیست که ما ملت اکثرا جو زده ایم ولی برای خیلیها انجام اینکارها بواسطه جو زدگی نیست ، موضوع نوعی اعتراض به شکل و فلسفه ایی هستش که یکسری از وقایع و یا اعتقادات منفی رو رشد میده ... از گوسفند مثال زدین ،همه از گوشت گوسفند و سایر خوردنیها برای زنده موندن استفاده میکنیم ولی کشتن بنام قربانی کردن و بخاطر خداو پیغمبر کجاو کشتن به نیت زنده موندن کجا و شاید به همین دلیل بعضیها با پروفایل گوسفند به موضوع اشاره میکنن!حالا درست یا نادرستی اینکار به قول خودتون ربطی به کسی نداره یا میشه راهکار بهتری ارائه کرد... موضوع خیلی سادست فقط باید فهمید...بعضی از ماها که انتقاد میکنیم و خودمونو انتلکتوال میدونیم قدرت تمایز دادن حتی کوچکترین موضوعات رو نداریم و از سمت دیگه غش و در مقام منتقد اظهار فضل میکنیم.... انتقاد از یک موضوع عمومی به معنای زیر سوال بردن همه کسایی نیست که برای کارشون هدفی منطقی و شاید درست دارن! درست میگین ما ملت ،استاد جو گیری و رفتن در جلدهای مختلف و زبون بازی هستیم و خود کاریرو میکنیم که ازش انتقاد...! البته که من هرگز عکس پروفایلمو برای انتقاد از موضوع سو استفاده ابزاری از گوسفند زبون بسته، بشکل گوسفند در نمیارم...! ممنون

    پاسخحذف